نابرابری: افراد برجسته درباره تأثیرات سیاستهای برابریطلبانه بر آنها قضاوت اشتباهی میکنند
نابرابری: افراد برجسته درباره تأثیرات سیاستهای برابریطلبانه بر آنها قضاوت اشتباهی میکنند
سیاست های ترویج برابری ممکن است توسط افراد در گروه های ممتاز به عنوان مضر برای آنها شناخته شود، حتی اگر واقعاً منتفع شوند.
مطالعات قبلی نشان داده است که افراد ممتاز اغلب از مداخلاتی حمایت نمی کنند که منابع آنها را بین افراد محروم توزیع می کند، در سناریوهای حاصل جمع صفر که منابع محدود هستند.
اکنون، محققان میزان باور افراد گروههای دارای مزیت را بررسی کردهاند که سیاستهای افزایش برابری به دسترسی آنها به منابع آسیب میرساند، در سناریوهایی که استراتژیها سودمند هستند یا تأثیری بر گروهشان ندارند، در حالی که منابع گروه محروم را افزایش میدهند.
درک براون از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، مجموعه ای از مطالعات را با بیش از 4000 داوطلب انجام داد.
در یک مطالعه، به افراد سفیدپوست که اسپانیایی تبار نبودند، سیاستهایی پیشنهاد شد که بر گروه ممتاز آنها تأثیری نداشت و از گروه محرومی که به آن تعلق نداشتند سود میبردند – افراد دارای معلولیت، کسانی که در گذشته مرتکب جرم شدهاند، اعضای یک گروه گروه اقلیت نژادی یا زنان مهمتر از همه، تیم به شرکت کنندگان گفت که منابع – به شکل شغل یا پول – نامحدود هستند.
به عنوان مثال، یک سیاست پول بیشتری را به وام های رهنی برای خریداران خانه لاتین تبار بدون محدود کردن تعداد وام های مسکن موجود برای سفیدپوستان اختصاص می دهد.
سپس از شرکت کنندگان خواسته شد تا ارزیابی کنند که چگونه این سیاست بر دسترسی گروه خوش شانس به منابع در مقیاسی از آسیب قابل توجه تا بسیار مفید تأثیر می گذارد. این تیم به طور متوسط دریافتند که افراد خوش شانس، علیرغم اینکه به آنها گفته می شود که منابع نامحدود هستند، سیاست های ترویج برابری را برای دسترسی آنها به منابع مضر می دانند.
براون میگوید: «ما متوجه شدیم که اعضای ممتاز این سیاستها را بهعنوان قربانی کردن گروه خود اشتباه میدانند، حتی اگر اینطور نبود.
سپس محققان از شرکتکنندگان خواستند تا به یک سناریوی برد-برد شامل سیاستهای ترویج برابری فکر کنند که هم به نفع محرومان و هم برای افراد ممتاز – اما دومی به میزان کمتری باشد. همچنین از مردم خواسته شد تا سیاست هایی را در نظر بگیرند که نابرابری را ترویج می کند که دسترسی همه به منابع را کاهش می دهد.
در این مورد، تیم دریافت که افراد خوش شانس تر معتقد بودند که سیاست هایی که برابری با منافع را برای همه ترویج می کند، برای آنها مضرتر از سیاست هایی است که نابرابری را به قیمت گروه دارای مزیت ترویج می کند.
“ما فکر کردیم، شاید اگر یک موقعیت برد-برد یا یک منفعت متقابل انجام دهیم، شاید [advantaged people] شما سیاست هایی را برای ترویج برابری مفید خواهید یافت. براون می گوید.
افراد برجسته تمایل دارند سیاست های افزایش برابری را در صورتی که به نفع افراد محروم باشند اما هویت مشترکی داشته باشند، برای دسترسی خود به منابع کمتر مضر بدانند. به عنوان مثال، شرکتکنندگان سفیدپوست عموماً معتقد بودند که از سیاستی که پول نسبتاً بیشتری را به سفیدپوستان محروم اختصاص میدهد، در مقایسه با سیاستی که به سیاهپوستان محروم مزایای مشابهی میدهد، ضرر کمتری خواهند داشت.
براون میگوید: «وقتی واریانس درون گروهی قابل توجهی در مقابل واریانس بین گروهی نشان دادیم، افراد برجسته این سیاستها را دقیقتر دیدند. “این نشان می دهد که وقتی خود را با یک گروه خاص می شناسیم و می بینیم که نابرابری در گروه ما رخ می دهد، انگیزه داریم که این نابرابری را در گروه کاهش دهیم.”
در آزمایش دیگری، محققان از شرکتکنندگان مختلف خواستند تا یک تست شخصیتی ساختگی انجام دهند و سپس آنها را به یک گروه مصنوعی مجزا اختصاص دادند. دوباره، آنها دریافتند که مردم تمایل دارند سیاست های ترویج برابری را به عنوان مضر تصور کنند، حتی اگر به نفع گروه ممتاز باشد. این نشان میدهد که هر کسی که مزیتی دارد – به هر دلیلی – ممکن است سیاستهای برابریخواهانه سودمند را مضر بداند.
“آنچه ما پیدا کردیم بسیار ناراحت کننده است. [But] من فکر می کنم مردم این توانایی را دارند که به این سیاست ها اعتقاد داشته باشند. براون میگوید و فکر میکنم راهی به جلو وجود دارد، و ما فقط باید آن را پیدا کنیم.
براون میگوید آموزش میتواند با آگاهتر کردن مردم از این تمایل به درک نادرست سیاستهای افزایش برابری که در واقع به نفع آنهاست، به رفع نابرابری کمک کند.
دن مگان از دانشگاه گولف در کانادا میگوید: «این مجموعهای از مطالعات جاهطلبانه بود که در کنار گذاشتن توضیحات جایگزین، کار بسیار خوبی انجام داد. “این کار تصویر بسیار تیرهای از کسانی را ترسیم میکند که تلاش میکنند مردم را به حمایت از سیاستهایی که برای کاهش نابرابری بین گروهها طراحی شدهاند، متقاعد کنند. نویسندگان هر فرصتی را به نویسندگان همکار دادند تا ببینند که کمک به گروههای محروم نباید به قیمت از دست دادن افراد ممتاز تمام شود. بیهوده.»
از نظر قابلیت اطمینان و ارتباط، این تحقیق تمام کادرها را بررسی می کند. آنچه می خواهم بگویم حقیقت آن است [the findings] شای دیویدی از دانشگاه کلمبیا در نیویورک می گوید:
برای تعیین اینکه آیا همان رفتار در مورد افراد خارج از ایالات متحده نیز صدق می کند یا خیر، به کار بیشتری نیاز است، اگرچه براون و دیویدی فکر می کنند که احتمالاً چنین است.
دیویدایی میگوید: «کار من و دیگر کارهایم قبلاً نشان دادهاند که باورهای حاصل جمع صفر در بسیاری از زمینههای فرهنگی و در کشورهای مختلف تکرار میشوند، و من تعجب نمیکنم اگر این موضوع برای کارهای کنونی نیز صادق باشد».
مرجع مجله: پیشرفت علم، DOI: 10.1126 / sciadv.abm2385